من... مثل همیشه ... به اضافه ی کمی لبخند ...
نمی دانم خوب است یا نه ...
اینکه بی هوا ، ناگهانی دستخوش طوفان شوی ... بیاید و همه چیز را با خودش ببرد ... مثل همین نوشته ها ... مثل روزهایی که نوشتم ...
زندگی همینطوری تمام میشود ... همه ی روزها می روند و در آخر تو می مانی و چند نقطه ی نورانی ، لابلای سیاهه های مبهمی که نمیدانی چیست و یادت نمی آید ... مثل همین بلاد ... که مدام پاک شد ... خواسته ... ناخواسته ...
حرفی نیست ...
زندگی همان است که بوده ... با جهش های بالا و سراشیبی های ملایم ... مثل همه ی آدم ها ، خانواده ها ... همه چیز سر جایش است ...
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و یکم مرداد ۱۳۹۴ ساعت 20:33 توسط unicorn
|